به نظرم گذشته از جانب داری هایی که حول شخصیت خاتمی شکل گرفته است (نوعی کیش شخصیت که الزاما مطلقا غلط نیست) طرفداری ازحضور خاتمی و یا مخالفت با حضور او در انتخابات دو جنبه ی مهم دیگر هم پیدا کرده است.
اول اینکه که بعضی ها با روی کار آمدن او مخالفند چون چهره مقبول و محبوبیت ملی و بخصوص بین المللی او به همراه موفقیت نسبی او (به ویژه در مقایسه با آنچه احمدی نژاد بر سر مملکت آورده) پوششی خواهد بود بر تمام فسادهای گسترده و ناکارآمدی ها مدیریتی و ظلم های حقوق بشری جمهوری اسلامی ایران و به همین دلیل آمدن او گرچه شاید اهداف کوتاه مدتی را تامین کند ولی از نظر این گروه اهداف درازمدت ملی ایران را تامین نمی کند و حکومت را برای مدت ها بیمه می کند.
جنبه ی دوم بحث های آمدن یا نیامدن خاتمی مربوط به کسانی است که از یک طرف با نظر اول موافقت ندارند و از سوی دیگر در باره ی روش های اصلاح طلبی نیز با هم مخالفند. به سخن دیگر، دعوای بین این دو گروه بیشتر مربوط است به روش اصلاح طلبی خاتمی تا ویژگی های شخصی او. یعنی بعضی با توجه به مناسبات پیچیده ی قدرت در داخل و پیشینه های تاریخی حرکت های اصلاح طلبی ایران و شکل گیری طلبیعی جامعه ی دمکراتیک معتقد به آهسته و پیوسته رفتن به روش اخلاق مدارانه و مداراپیشه ی خاتمی اند. از سوی دیگر مخالفان این نظر روش خاتمی را برابر با معامله کردن کم سود و پرضرر با قدرت داران انحصارطلب می دانند. اینان روش خاتمی را خنثی کننده ی حرکت های واقعی اصلاحی قلمداد می کنند و بودن کم تاثیر او را همانند میدان دادن به بازیگران قدرت طلب پشت صحنه می دانند.
طنز تاریخی اما انجاست که اگر تا 3.5 سال پیش گواه مخالفان روش اصلاح طلبانه خاتمی، دوران هشت ساله ی ریاست جمهوری اش بود با کارنامه ی سیاه دولت احمدی نژاد امروز گواه موافقان روش او نیزهمان دوران هشت ساله ی ریاست جمهوری خاتمی است.
0 comments:
ارسال یک نظر