روی دیگر برداشت افراطی از قدرت، برداشت تفریطی است. از آن جاییکه فهم ایرانی از قدرت بیشتر مطلق است تا نسبی، دارندگی یا ندارندگی قدرت نیز شکلی نسبی ندارد. افراد یا کاملا قدرت دارند یا کاملا بی قدرتند. مثلا وقتی کسی به اداره ای مراجعه می کند خود را در برابر کسی که پشت میز نشسته است کاملا بی قدرت می بیند. همین طور است داستان مردم عادی در برابر هر مقام دیوانی، حکومتی و یا البته امنیتی. پر مسلم این ذلت در برابر قدرت دلایل دیگری هم دارد. مثلا یک دلیل این است که حقوق شهروندی وجود ندارد و اگر هم ظاهرا از آن نام می برند از قدرت خالی است. و البته دلایلی دیگر که در اینجا گفتنی نیست.
اما به صورت کلی مشکل اصلی این ذلت در برابر قدرت این است که ما با مشارکت در قدرت میانه ی خوبی نداریم و نگاهمان به آن انحصاری است. قدرت دار مشارکت در قدرت را ضعف می داند و قدرت شونده نیز اگر تقاضای مشارکت در قدرت دارد شاید اغلب با نگاه ضعیف کردن فرد قدرت دار این کار را می کند و نه به نیت کمک کردن به او و یا بار مسئولیتی را قبول کردن. به عبارت دیگر رابطه ی بین قدرت دارنده و قدرت شونده مشارکتی و خیرخواهانه نیست و در عوض پر سوء ظن و نادوستانه است.
مشکل اصلی چنین نگاهی به قدرت این است که کسی با قدرت نسبی فردی و یا قدرت بیشتر جمعی راضی نیست. همه چیز تابع «همه یا هیچ» می شود: یا تمام قدرت و یا بندگی. به عبارت دیگر همان قدر که هر کس از تمرکز قدرت در دست یک نفر تنفر دارد خودش با تمام وجود می خواهد تمام آن قدرت در دستان خودش باشد تا امور را اصلاح و یا قدرت دارنده ی سابق را اعدام کند. برای همین است که دو مفهوم "ظالم" یا "مظلوم" از پربسامد ترین تفسیرهای ما از روابط قدرتی است و احساسی که این رابطه را تعریف می کند خفقان، سانسور، تحمیق، خشونت، ترساندن، خوار کردن، کاستن، حذف کردن، و ... از جانب ظالم و خشم، تندی، مچ گیری، انتقام، توطئه، تنفر، تمسخر و ... از طرف مظلوم است. ... ادامه دارد
اما به صورت کلی مشکل اصلی این ذلت در برابر قدرت این است که ما با مشارکت در قدرت میانه ی خوبی نداریم و نگاهمان به آن انحصاری است. قدرت دار مشارکت در قدرت را ضعف می داند و قدرت شونده نیز اگر تقاضای مشارکت در قدرت دارد شاید اغلب با نگاه ضعیف کردن فرد قدرت دار این کار را می کند و نه به نیت کمک کردن به او و یا بار مسئولیتی را قبول کردن. به عبارت دیگر رابطه ی بین قدرت دارنده و قدرت شونده مشارکتی و خیرخواهانه نیست و در عوض پر سوء ظن و نادوستانه است.
مشکل اصلی چنین نگاهی به قدرت این است که کسی با قدرت نسبی فردی و یا قدرت بیشتر جمعی راضی نیست. همه چیز تابع «همه یا هیچ» می شود: یا تمام قدرت و یا بندگی. به عبارت دیگر همان قدر که هر کس از تمرکز قدرت در دست یک نفر تنفر دارد خودش با تمام وجود می خواهد تمام آن قدرت در دستان خودش باشد تا امور را اصلاح و یا قدرت دارنده ی سابق را اعدام کند. برای همین است که دو مفهوم "ظالم" یا "مظلوم" از پربسامد ترین تفسیرهای ما از روابط قدرتی است و احساسی که این رابطه را تعریف می کند خفقان، سانسور، تحمیق، خشونت، ترساندن، خوار کردن، کاستن، حذف کردن، و ... از جانب ظالم و خشم، تندی، مچ گیری، انتقام، توطئه، تنفر، تمسخر و ... از طرف مظلوم است. ... ادامه دارد
1 comments:
ناشناس
گفت...
دوستان خسته نباشيد
از شما ها کسي ميتونه براي من دعوتنامه بالاترين بفرسته آخه منم بد جوري به اين سايت عالي وابسته شدم ميخوام عضوش باشم
به کسي که ميخواد با شما باشه کمک کنيد حداقل براي حمايت از بالاترين
pnuonuq(at)gmail(dot)com
pnuonuq | 02.26.09 - 1:37 am | #
ارسال یک نظر