کلی ترین گزاره در باره ی ایرانیان و قدرت شاید این باشد این رابطه اغلب با افراط و تفریط همراه بوده است. این افراط و تفریط هم در فهم ما از قدرت نقش داشته است و هم در رابطه ی ما با آن و هم در تعریف ما از آن. مثلا قدرت باید همانند «معجزه» توانایی «کن فیکون» کردن همه چیز را داشته باشد و به اصطلاح «شق القمر» کند. خلق «خارق العاده» کار قدرت است و نه خلق اتفاقات عادی. این توقع حداکثری از قدرت بی شک هم از باور در اعجاز و توسل به نیروهای ماورای طبیعی که در اصل دین و البته حواشی خرافی و کاسبکارانه آن (دعا نویسی، آینه بینی، ...) وجود دارد ریشه می گیرد و هم از گزاره های حکومت گران آن جا که شاه در کنار خدا می نشیند (خدا، شاه، میهن) و یا مخالف او «امام» لقب می گیرد و یا تمام ولایت یک امت (ولی امر مسلمین جهان) و یا یک ملت (ولایت مطلقه ی فقیه) به یک نفر سپرده می شود.
البته طبیعی است که تمرکز حداکثری قدرت در یک نفر توقعات حداکثری نیز می آفریند. به همین دلیل هر گاه این معجزه گران و یا نمونه های خردتر آن نتوانند انتظارات را برآورده کنند تمایل دست جمعی و یا فردی ما به سوی معجزه گر دیگری می چرخد که بیاید و به طرفه العینی زیر جهان زبر کند: انقلاب سال 57، توقعات و رفتار دوم خردادی بعد از دوم خرداد 76 و نیز توقعات و رفتار احمدی نژادی بعد از تیر ماه 84 و یا حتی جانشینی "امپراتور قطبی" به جای "سلطان پروین" نمونه هایی از آن است. مسلما قهرمان خواهی برای مقابله با قدرت داران نالایق نیز در همین چارچوب می گنجد چرا که پهلوانی باید تا زوردار ناشایست را از تخت به زیر آورد. در این بین البته فهم قدرت داران از میزان قدرتشان نیز همیشه حداکثری (چه در قامت آرمان و شعار و چه تا حد توهم و ماخولیا) بوده است و این را می توان در تابلوی اهداف و یا شعار های حکومتی اشان دید: "فتح دروازه های تمدن بزرگ"، "جنگ، جنگ، تا رفع فتنه در جهان"، ادعای حمایت از مظلومان و مستضعفان جهان، "ایران، ام القرای اسلام"، "گفت و گوی تمدن ها" و "مدیریت جهان" نمونه هایی از آن است.
کلا علاقه به تمرکز قدرت در یک نقطه و یا یک فرد چه از طرف قدرت دارندگان و چه از طرف قدرت شوندگان(1) رسم تشکلیلات حکومتی-اجتماعی ما شده است. ولع سیری ناپذیر قدرت دارنگان در به انحصار گرفتن قدرت و منابع آن و تنبلی و مسئولیت گریزی قدرت شوندگان را می توان از دلایل اصلی آن برشمرد. برای همین ترجیح "مستبد مصلح" به شرکت اجتماعی در اداره ی جامعه هنوز تمایلی بسیار قوی در میان ایرانیان است. ... (ادامه دارد)
1. منظور از "قدرت شونده" (در برابر "قدرت دارنده") کسی است که مستقیما در معرض تاثیرات قدرتِ قدرت دارنده قرار دارد (خواسته یا ناخواسته).
لینک مربوط
البته طبیعی است که تمرکز حداکثری قدرت در یک نفر توقعات حداکثری نیز می آفریند. به همین دلیل هر گاه این معجزه گران و یا نمونه های خردتر آن نتوانند انتظارات را برآورده کنند تمایل دست جمعی و یا فردی ما به سوی معجزه گر دیگری می چرخد که بیاید و به طرفه العینی زیر جهان زبر کند: انقلاب سال 57، توقعات و رفتار دوم خردادی بعد از دوم خرداد 76 و نیز توقعات و رفتار احمدی نژادی بعد از تیر ماه 84 و یا حتی جانشینی "امپراتور قطبی" به جای "سلطان پروین" نمونه هایی از آن است. مسلما قهرمان خواهی برای مقابله با قدرت داران نالایق نیز در همین چارچوب می گنجد چرا که پهلوانی باید تا زوردار ناشایست را از تخت به زیر آورد. در این بین البته فهم قدرت داران از میزان قدرتشان نیز همیشه حداکثری (چه در قامت آرمان و شعار و چه تا حد توهم و ماخولیا) بوده است و این را می توان در تابلوی اهداف و یا شعار های حکومتی اشان دید: "فتح دروازه های تمدن بزرگ"، "جنگ، جنگ، تا رفع فتنه در جهان"، ادعای حمایت از مظلومان و مستضعفان جهان، "ایران، ام القرای اسلام"، "گفت و گوی تمدن ها" و "مدیریت جهان" نمونه هایی از آن است.
کلا علاقه به تمرکز قدرت در یک نقطه و یا یک فرد چه از طرف قدرت دارندگان و چه از طرف قدرت شوندگان(1) رسم تشکلیلات حکومتی-اجتماعی ما شده است. ولع سیری ناپذیر قدرت دارنگان در به انحصار گرفتن قدرت و منابع آن و تنبلی و مسئولیت گریزی قدرت شوندگان را می توان از دلایل اصلی آن برشمرد. برای همین ترجیح "مستبد مصلح" به شرکت اجتماعی در اداره ی جامعه هنوز تمایلی بسیار قوی در میان ایرانیان است. ... (ادامه دارد)
1. منظور از "قدرت شونده" (در برابر "قدرت دارنده") کسی است که مستقیما در معرض تاثیرات قدرتِ قدرت دارنده قرار دارد (خواسته یا ناخواسته).
لینک مربوط
0 comments:
ارسال یک نظر