مدتی است همه در شگفتند که: چرا سید علی خامنهای جانب تجربهمندانی چون رفسنجانی، نیکانی چون خاتمی، بزرگانی چون میرحسین موسوی، شیردلانی چون کروبی، و ناصحانی چون آیات جوادی آملی، دستغیب، و ... را رها میکند و به دامان بیمایه، شرور، بیمقدار، زبون، و نابابی چون احمدینژاد دست انداخته است؟
دو دلیل طبیعی شاید اینها باشند: یک: با کنار نهادن احمدینژاد، علی خامنهای عملا به درستی رفتار، گفتار و هشدارهای همانانی که کنار گذاشته و زندان انداخته اعتراف کرده است (او حالت زمین خوردهای را پیدا کرده که نمیخواهد به افتادن خود معترف باشد و میخواهد تا آخر مسیر را سینه خیر برود). دو: احمدینژاد بدلیل همان صفات پیشگفته و با جمع کردن مدرک و پرونده از تمام خاندان و اذناب خامنهای و دوستانش آشکارا گفته است که اگر قرار باشد من بروم، شما را هم با خود خواهم برد.
اما سخنرانی اين جمعه علی خامنهای که گروهی گمان میکردند شايد راه عاقلی را جسته باشد نکته ديگری را هم روشن کرد که شايد دليل سوم جذب اوليه خامنهای به احمدینژاد و ماندگاری او بر اين رابطه باشد: خامنهای همانند احمدینژاد متوهم است و خوابهای بزرگتر از گليمش میبيند. آقای خامنهای که گويا متوهمانه لقب "ولی امر مسلمين" را باور کرده است، در اين خطبهها آشکارا از حمايت ايران درجنگهای ۲۲ روزه و ۳۱ روزه غزه و لبنان سخن گفت بدون اينکه به تبعات اين گفته از زبان بالاترين مقام رسمی کشور برای مردم ايران اهميتی بدهد. او گفتههای حماقت آميز شش سال پيش احمدینژاد در محو اسراييل از نقشه جهان را به زبان خود در میانه تهدیدهای حمله به ایران تکرار کرد تا نشان دهد او در توهم دهها متر پيشتر از احمدینژاد قدم میزند. آيا اگر او را يک شبه آيتالله نمیکردند و لقبی دروغين را به او نمیچسباندند امروز سرنوشت کشور اين بود؟
آیا ماندگاری خامنهای بر احمدینژاد در حقیقت نشاندهنده خوی و شخصیت اصلی او نیست که سالها بر مردم پوشیده مانده بود؟
دو دلیل طبیعی شاید اینها باشند: یک: با کنار نهادن احمدینژاد، علی خامنهای عملا به درستی رفتار، گفتار و هشدارهای همانانی که کنار گذاشته و زندان انداخته اعتراف کرده است (او حالت زمین خوردهای را پیدا کرده که نمیخواهد به افتادن خود معترف باشد و میخواهد تا آخر مسیر را سینه خیر برود). دو: احمدینژاد بدلیل همان صفات پیشگفته و با جمع کردن مدرک و پرونده از تمام خاندان و اذناب خامنهای و دوستانش آشکارا گفته است که اگر قرار باشد من بروم، شما را هم با خود خواهم برد.
اما سخنرانی اين جمعه علی خامنهای که گروهی گمان میکردند شايد راه عاقلی را جسته باشد نکته ديگری را هم روشن کرد که شايد دليل سوم جذب اوليه خامنهای به احمدینژاد و ماندگاری او بر اين رابطه باشد: خامنهای همانند احمدینژاد متوهم است و خوابهای بزرگتر از گليمش میبيند. آقای خامنهای که گويا متوهمانه لقب "ولی امر مسلمين" را باور کرده است، در اين خطبهها آشکارا از حمايت ايران درجنگهای ۲۲ روزه و ۳۱ روزه غزه و لبنان سخن گفت بدون اينکه به تبعات اين گفته از زبان بالاترين مقام رسمی کشور برای مردم ايران اهميتی بدهد. او گفتههای حماقت آميز شش سال پيش احمدینژاد در محو اسراييل از نقشه جهان را به زبان خود در میانه تهدیدهای حمله به ایران تکرار کرد تا نشان دهد او در توهم دهها متر پيشتر از احمدینژاد قدم میزند. آيا اگر او را يک شبه آيتالله نمیکردند و لقبی دروغين را به او نمیچسباندند امروز سرنوشت کشور اين بود؟
آیا ماندگاری خامنهای بر احمدینژاد در حقیقت نشاندهنده خوی و شخصیت اصلی او نیست که سالها بر مردم پوشیده مانده بود؟
*دکتـرعلی شـریعتی: در ممکلتی که فقط دولت حق حرف زدن دارد هیچ حرفی را باور نکنید*
*رسـانه شمایید: این نوشتـه را برای دیگران هم بفرستید. سبز یعنی استقامت تا بهار*
1 comments:
tabesh
گفت...
سلام
اقای خیر اندیش
شما رو تو بالاترین دیدم
خواستم فقط سایت تابش رو به شما معرفی کنم
خوشحال می شم به تابش سر بزنین
موفق باشید
www.tabesh.net
ارسال یک نظر