نخست: "ترحم بر پلنگ تیزدندان/ستمکاری بود بر گوسپندان". پس نمیخواهیم از خود دفاع نکنیم یا بگذاریم هر بلایی بر سرمان بیاورند، یا در دخمهها به نام مردم، سوداگری کنند و ما خاموش بنشینیم. میدانیم که قدرت را باید از ستمگر گرفت وگرنه او به خواست خویش قدرت را نمیبخشد.
دوم: ج. ا. به نام اسلام در این سی سال جنایتها و خیانتهای فراوانی کرده و فرماندهان و فرمانبران شناخته شدهی آن باید در دادگاه پاسخگو باشند.
سوم: در این سی سال، ج. ا. کوشیده که تمام دنیا و ایران را با رنگ سیاه و سفید، دوست و دشمن، تنفر و عشق، مرگ و زندگی، و ... نشان دهد و "خود" را سوی خوبان و "ناخودی" را بدسرشت، گمراه، و شیطانی بنامد. و با همین فریب هزاران جوان خام را فریفته و مردم ایران را در برابر هم گذاشته است تا این، آن را بزند و شکنجه کند و آن به خون این تشنه باشد و ستم بر تخت بماند. دشمنتراشی جهانیاشان نیز بیشتر بر همین شیوه است. پس برای مبارزه با این خوی ناانسانی باید ابتدا از این دام سیاه دشمن بینی و نفرت آفرینی ج.ا. بیرون بیاییم.
برای آگاهی بخشیدن نمیتوان از ناآگاهان و یا فریبخوردگان بیزار بود. باید آنها را قربانی دید و نه دشمن. باید دلبستگیهای افراد گوناگون را (هر چند ناخوشایند ما) به رسمیت شناخت. باید دوباره در چاه بیعدالتی خودی و ناخودی نیافتاد. باید از آن سوی بام در دام "محارب" و "مومن" گرفتار نشویم چنان که هر دینباوری را قرون وسطایی و یا وابسته و مزدور ج.ا. بدانیم.
برای ساختن فردای بهتر باید کنشگر بود و نه واکنشگر، باید ستمستیز بود و نه ستمپذیر و باید استوار بود و نه تسلیم. ولی برای اینها نه شایسته است و نه بایسته که لبخند انسانی بر لب نداشته باشیم و خود را از بیزاری (نفرت)، کینخواهی (انتقام) و سیاه و سپید دیدن رها نکنیم.
پس از خیزش مردم ایران در برابر کودتای 23 خ. و راهپیمایی تاریخی 25 خ. و پس از آن، ایرانی بار دیگر زاده شد و هیچ نیرویی نمیتواند او را به روزهای تاریک پیشین باز گرداند. سبز یعنی آشتی با انسانیتی که ج.ا. هیچگاه نداشته و ندارد (به گواه سی سال و نه ماه گذشته).
------------------------------------------------
*دکتـرعلی شـریعتی: در ممکلتی که فقط دولت حق حرف زدن دارد هیچ حرفی را باور نکنید*
*دکتـرعلی شـریعتی: در ممکلتی که فقط دولت حق حرف زدن دارد هیچ حرفی را باور نکنید*
*رسـانه شمایید: این نوشتـه را برای دیگران هم بفرستید. سبز یعنی استقامت تا بهار*
3 comments:
nabardekhalgh
گفت...
دوست عزیز، این مقوله که آغاز کاردهید از اساس مشکل دارد. ۳۰ سال پس از استقرار نظام جهل و جنایت اسلامی دیگر هیچ نا آگاهی باقی نمانده. در جریان انقلاب ضد فرهنگی آقای سروش من به چشم خود کارگرانی را دیدم که از کشتار گاه به دانشگاه آورده بودند. الان، اما، افراد سرسپرده هستند که امثال کهریزک را میچرخانند. لطفآ آدرس اشتباهی ندهید. این رژیم، هیچ زبانی به جز تهاجم حداکثری نمیشناسد.
ناشناس
گفت...
حرفهای بسیار قشنگی است فقط از همان ابتدا یک مشکل اساسی دارد: چطور میخواهید قدرت را از دست ان مغرضان یا نااگاهانی که الان اسلحه بدست دارند را بگیرید. اگر میشد که قدرت را بطور مسالمت آمیز دست به دست کرد که اصولا نیازی به این جنبش اعتراضی نبود و کار در کنار صندوق رای فیصله میافت. البته منظورم انتخاب بین موسوی و احمدی نژاد نیست. انتخابات در این رژیم فقط نمایش است برای فریب افکار عمومی. بهر حال، این حرفها وقتی مفید هستند که شما قدرت را بدست گرفته اید و آنگاه میخواهید نظم مورد نظر خود را برقرار کنید. آنوقت میتوانید دید سیاه و سفید حاکم بر جمهوری اسلامی را برانداخته و آنرا با دید رنگین کمانی خود جایگزین کنید. بسیار هم خوب است به شرط آنکه افراط نکنید. نباید طوری عدالت را اجرا کرد که جنایتکاران به این نتیجه برسند که میتوان جنایت کرد و از عدالت جان سالم بدر برد.
harfehesaab
گفت...
ناشناس عزیز بخش نخست را هم خواندید؟
ارسال یک نظر