header-photo

واکنش یک رزمنده به شهامت بانوان سبز و اظهار شرم و شکایت از جنایت های سخیف مزدوران کودتا



دختر سبزی که از راه پیمایی 13 آبان بر می گردد و با دل نگرانی های مادرش مواجه می شود خاطره ای را در اینجا نوشته است. یک رزمنده با خواندن آن در سایت بالاترین و با توجه به دلیری های بی پایان دختران و زنان شیردل در این چند ماه نظری می نویسد که هم کرنشی است به بانوان سبز و هم شکایتی است از جنایت های حیوانی کودتاچیان. او می نویسد:
وقتی که هنوز 16 سالم نشده بود رفتم جنگ و جنگیدم چون از دشمن نمیترسیدم، چون میدونستم رو در رو مردونه داره باهات میجنگه، اگه اسیرت کنه و هر بلایی سرت بیاره لااقل بهت تجاوز نمیکنه، تازه میگفتیم اونا دشمنن و ادعایی نداشتن در این رابطه. اما این روزا طرفمون خیلی نامردن که اصلاً نمیدونن مردونگی چی هس. کسایی هستن که اصلا ناموس و مروت حالیشون نیست. شرمنده نیستم بخاطر اینکه تو اون سن و سال رفتم جنگ که واسه مملکتم رفتم نه واسه چیز دیگه‌ای. شرمنده ازینم که چرا وقتی سالها قبل صحبت از اعدام، شکنجه، تجاوز... میشد هیچی نمیفمیدم، شرمندم از اینکه چرا وقتی 8 سالم بود میرفتم رو پشت بوم و شعار میدادم، احساس حماقت میکنم که چشامو به ماه میدوختم تا عکسشو تو ماه ببینم. کاش منم دل و جراتشو داشتم اما چه کنم که از چند تا چیز میترسم و اونا روبرو شدن با: آدم دیوانه، نامرد، بیشرف، احمق متعصب، دزد رذل و بی‌ناموسه. آدرس لینک (اینجا)
 رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد



«حرف حساب» ف.ی.ل.ت.ر است از دیگران بخواهید از  اینجـــا  مشترک شوند. با سپاس

Blog Widget by LinkWithin