header-photo

پیروزیی بزرگ تر از این؟ پرده چند متری عکس خامنه ای را در روز روشن پایین می کشند و لگد مال می کنند

به شهادت دو فیلمی که در زیر می بیند شیردلان ایرانی (زن و مرد) در روشنایی روز پرده ی بزرگ علی خامنه ای را پاره می کنند، دست می زنند، سوت می کشند و در روزی که کودتاچیان می خواهند توجه ها را به بیرون از مرزها منحرف کنند هوشمندان سبز به سراغ دشمن داخلی رفته اند و عکس مسبب اصلی این ناآرامی ها و کودتای 22 خرداد را لگد مال می کنند. این کار را عراقی ها فقط زمانی با مجسمه ی صدام کردند که نیروهای آمریکایی پایتختشان را اشغال کرده بودند اما امروز جوانان ایرانی اند که پایتخت را به اشغال خود در آوردند. آیتی بهتر از این می خواهید برای افتخار به دلیران ایرانی؟

جنبش سبز جنبش فتح کردن سنگر به سنگر است طوری که به زبان مهندس میرحسین رییس جمهور منتخب بعد از آن که دیکتاتور صحنه را ترک کرد باعث تخریب ایرانمان نشده باشیم. امروز نیروهای انتظامی با مردم مهربان بودند و فقط جیره خواران ویژه بوده اند که مردم را ضرب و شتم می کرده اند. این یک پیروزی است. امروز دانشگاه فردوسی مشهد بیدار شد و این به تنهایی می تواند یک پیروزی بزرگ باشد. امروز حدود 50 هزار کودتاچی در شهر حکومت نظامی راه انداخته بودند و مردم هر چه دلشان خواست گفتند و فریاد زدند که بت بزرگ شکسته است. مگر این پیروزی کمی است؟ می دانید وقتی هموطنان دیگر این فیلم ها را بینند چه دیوارهای فراوان ترس فرو می ریزد؟ واقعیت این است که ایران دارد صبورانه و با برنامه سبز می شود و این خبر خوبی است.





رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد

«حرف حساب» ف.ی.ل.ت.ر است از دیگران بخواهید از  اینجـــا  مشترک شوند. با سپاس


1 comments:








ناشناس

گفت...

چه فایده موسوی رو که خودم دیدم از صبح ساعت 9.30-10 تو فرهنگستان اسیر کردند مثل وحوش جمع شده بودند و با کلت و چاقو و چماق به فرهنگستان حمله کردند. ماشینش خواست بیاد بیرون حمله کردند ماشینشو خرد کنند با بیسیم و وسایل ارتباطی حتی حرکت آسانسور رو هم به هم اطلاع میدادند تا ساعت 13:30 هم نگذاشتند بیاد بیرون امروز یک تمرین زندانی کردن موسوی رو انجام دادند
کورش | Homepage | 11.04.09 - 6:36 pm | #

مرگ بر خامنه ای
آزادی | 11.05.09 - 6:55 am | #

سلام
من اصفهان بودم اینجا رو حسابی سبز کردیم اما خیلی درگیری و دستگیری داشتیم خودم دیدم یگی از سبز ها رو جلوی پاساژ افتخار آمادگاه دو نفر گرفتند و از پشت دستش با لگد زدند تو آرنجش ... یه جوری که دو تا دست پسره از جلو خم شده بود واقعا داشتم دیوونه میشدم .... اما الان که دارم نوشته ات رو می خونم می فههم اشک شوق یعنی چی ؟؟؟ به خدا دارم آروم آروم اشک میریزم .... واقعا این آزادی ماست که داره نزدیک میشه ..... نمی دونی تو چه حال ام .... الان دارم یه جاده پر از دختر پسر جوون با مچ بند سبز می بینم به خدا خواب نیست واقعیته ... اشک امونم نمی ده وگرنه برات میگفتم که 13 آبان چه جوری دوست دخترم رو از دست این آشغالا نجات دادم .... اما دوست دارم از بقیه شهر ها هم بویی ... اصفهان تلفات بالست اما مقاومت مردم روز به روز داره سبز تر میشه بغض امونم نمیده ........




ما سبزها ایستا ده ایم ....
امیراشکان | 11.06.09 - 12:39 am | #




Blog Widget by LinkWithin