وقتی در دانشکده ی فنی چند هفته قبل دانشجویان به سوی سردار صفارهرندی کفش پرت کردند عده ای نوچفیه ی بی خبر و یا مزدور داد زدند که «آزادی اندیشه با لنگ کفش نمی شه» و ایشان هم با نشان دادن کفش به دیگران آن را نشانه ی بی تمدنی دانسته بود و بارها دانشجویان را به دیکتاتوری متهم کرده بود. البته این حرف را همان کسی زده بود که الزیدی را به خاطر پرتاب کفش به طرف بوش قهرمان می دانست.
امروز هم در دانشگاه خواجه نصیر وقتی دانشجویان با شعارهای ضد دیکتاتوری این سرهنگ ضد فرهنگ را به باد حمله و استهزا می گیرند اشک تمساح برای آزادی بیان می ریزد و حتی وقتی دانشجویان شعار می دهند که «ننگ ما ننگ ما وزیر ارشاد ما» (فیلم اول در زیر) این سردار بی اخلاق در اوج رذالت به مسایل شخصی عطاالله مهاجرانی اشاره می کند و او را به سخره می گیرد و البته این بار هم همچون گرگی در پوست میش مدعی مدنیت و آزادی بیان می شود (فیلم دوم پایین).
اما داستان دکتر سروش چیست؟ اولین باری که به گروه فشار (انصار حزب الله) دستور داده شد سخنرانی های دکتر سروش را به هم بزنند از اصفهان شروع کردند. ولی گمان بر این بود که شاید آن یک اتفاق بوده است. ولی در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود که معلوم شد طالبان ایران تصمیم گرفته اند راه سخن گفتن را با چماق ببندند و اندیشه را در زنجیر کنند. در آن جلسه من هم حاضر بودم و اتفاقا همین مدعیان امروز آزادی بیان و چماق بدستان ولایتی هم بودند تا نگذارند دکتر سروش سخنرانی کند. چیز زیادی از سخنرانی نگذشته بود که این وحشیان به طرف دکتر سروش هجوم بردند و حتی یک صندلی به طرف او پرتاب کردند که ظاهرا قدری به ایشان اصابت کرده بود و قدری هم دیگری را مجروح کرده بود. ایشان هم مجبور شد در حالی که دانشجویان انجمن اسلامی از ایشان محافظت می کردند تا مورد هجوم وحشیانه دیگری قرار نگیرد سخنرانی را رها کند و برود. این را برای این گفتم تا این چماق بدستان دروغ پیشه چنین راحت برای آزادی و مدنیت اشک استاد تمساح نریزند.
رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد
«حرف حساب» ف.ی.ل.ت.ر است از دیگران بخواهید از اینجـــا مشترک شوند. با سپاس
0 comments:
ارسال یک نظر