header-photo

علیه خودم: خاتمی، زهری ناچار؟

با توجه به سرشکستگی ها و شکست های فراوان داخلی و خارجی و قدرت گرفتن هرچه بیشتر کوتوله های کوته فکر قدرت پرست گاهی مجبور می شوم به اوج عملگرایی پناه ببرم و با خود فکر کنم با وجودیکه که روش خاتمی باعث امروز سیاهمان است ولی آیا باید  سراب وار در انتظار بهتر از خاتمی چهار سال دیگر با ریاست جمهوری احمدی نژاد تحقیر و ویران بشویم؟ باور کنید انتخاب احمدی نژاد همان قدر ممکن و مخرب و مایه ی سرافکندگی و ویرانی است که انتخاب مجدد بوش در آمریکا.

برای همین با توجه به وضعیت و روحیات رای دهندگان ایرانی ( و نه آن چیزی که من و یا دیگران دوست داریم باشد) اگر خاتمی تنها کسی است که می تواند در انتخابات مهندسی شده ی بیت رهبری به پیروزی برسد آیا نباید به این حداقل قانع بود؟ آیا تضمینی هست که اگر روزگار مردم سیاه تر بشود اتفاق خوبی بیافتد؟

   اعتراف می کنم که برای این سئوال ها جوابی ندارم که هم قانعم کند و هم خوشنود. با اوضاع بی ثبات و آشفته ی ایران سخت است به راه حلی رسید و آن گاه  حتی به طور نسبی از درستی آن خوشنود بود. بماند که قانع کردن دیگران از این هم سخت تر است.


3 comments:








ملا حسنی

گفت...

عرفان جان
گاهی توی بازی شطرنج آدم به مرحله ای میرسد که حق انتخاب از آدم سلب میشود. هر مهره ای را که جابجا کنی بازنده میشوی.
فکر میکنم وضعیت سیاسی داخلی آنقدر بغرنج شده که در هر صورت ملت بازنده این جریانات خواهد بود.
اینقدر کانون قدرت را متمرکز کردند و در مقابل تغییرات جبهه گیری و سختگیری کردند که دیگر هیچ حرکتی تغییری در سرنوشت بازی نخواهد داد.





ناشناس

گفت...

ملا جان باور می کنی آن چیزی که بیش از حد عصبانیم می کند این است که انتخاب خاتمی همان قدر به نجات مردم می آید که به نجات حکومت و نظام. دقیقا همان چیزی که در باره ی بازی شطرنج گفته که ظاهرا سرنوشت مردم کیش شده چیزی جز ماتی نیست.





ناشناس

گفت...

دارها برچيده خونها شسته اند
جاي رنج و خشم و عصيان بوته ها
پشكبنهاي پليدي رسته اند
مشتهاي آسمانكوب قوي
وا شده ست و گونه گون رسوا شده ست
يا نهان سيلي زنان يا آشكار
كاسه ي پست گداييها شده ست
خانه خالي بود و خوان بي آب و نان
و آنچه بود ، آش دهن سوزي نبود
اين شب است ، آري ، شبي بس هولناك
ليك پشت تپه هم روزي نبود
باز ما مانديم و شهر بي تپش
و آنچه كفتار است و گرگ و روبه ست
گاه مي گويم فغاني بر كشم
باز مي بيتم صدايم كوته ست
* * * * *
آیا این شعر احساس شما را بیان می کند؟ به نظر شما در ادامه بحران اجتماعی ایران جرقه ای به بشکه باروت نخواهد خورد؟ کمیت به کیفیت تبدیل نخواهد شد؟ مردم به گرد پرچمی متحد نخواهند شد؟ گرگهای حکومتی همدیگر را نخواهند درید؟...




Blog Widget by LinkWithin