header-photo

خوش بختی نیک آهنگ بودن!

نیک آهنگ عزیز به نوشته ی مشکلی به نام نیک آهنگ بودن پاسخی دنباله دار داده است (اینجا ) که به نظرم به شفاف شدن این مشکل کمک بزرگی می کند. در زیر پاسخ های نیکان وتوضیحات و یا پاسخ هایم به آن ها را می آورم. البته پر مسلم خبرنگاران داخلی خود نیز یا به همراهی با او و یا مخالفت حرف های خود را خواهند زد اما به صورت کلی بگویم یک: نمی شود وقتی که سیستم به صورت کلی ناسالم است توقع داشت که فقط یک جز آن سالم کار کند. دو: روزنامه نگاران داخلی با شخصیت حقیقی اشان روزنامه نگاری می کنند و دوستان خارج نشین با شخصیت مجازی اشان و این خود کافی است تا تفاوت ها را دید.

اول: خبرنگار باید نقش نظارتش را اولویت بدهد و ابزار بازی های حزبی نشود.
پاسخ: الان که تمام جبهه ی پهلوان پنبه ی اصلاحات هم توانایی نظارت و دخالت در امور کشور را ندارد چه انتظاری از خبرنگار؟ البته موافقم که کلا در جبهه ی اصلاح طلبی شهامت و هزینه پرداختن غایب است از جمله در میان خبرنگاران ولی نه فقط خبرنگاران.
دوم: «با وجود بی​پاسخ بودن بسياری از سوالات بازمانده از دوران قدرت اصلاح​طلبان، چرا همکاران روزنامه​نگار من که انتقاد از دولت قبلی زندگی​شان را تهديد نمی​کند، ساکت می​مانند؟»
پاسخ: اول اینکه حالا که در قدرت نیستند این انتقادات چه سودی دارد جز اینکه مهمات آتش رد صلاحیت ها بشود؟ دوم خودت گفته ای که خیلی مطالب را می دانی که قابل انتشار نیستند؟ چرا آن ها را نمی گویی؟ چون به درستی می دانی که مورد سوء استفاده قرار می گیرد و یا زندگی و امنیت بسیاری را به خطر می اندازد. دقیقا به همین دلیل بعضی ها مطالب دیگری را قابل انتشار و انتقاد نمی دانند. گاهی فرق در مرز بندی هاست و نه در اصول.
سوم: دولت خاتمی از روزنامه نگاران حمایت نکرد و به محیط زیست آسیب زد. چرا خبرنگاران انتقاد نمی کنند؟
پاسخ: موافقم. باید جاهایی که فرصت طلبان کمتر امکان سوء استفاده دارند انتقاد صورت بگیرد.
چهارم: «وقتی مديران روزنامه حقوق بگيران دولت هستند، چگونه می​توانند از منافع مردم در برابر دولت دفاع کنند؟ ... معتقدم بسياری از روزنامه​نگاران مورد علاقه​ام مجبورند به خاطر منافع خود، بسياری از واقعيت​ها را ناديده بگيرند. نگاهم هم مطلق نيست، اما اسم اين را روزنامه​نگاری مستقل نمی​گذارم. »
پاسخ: اینجا دیگر مشکل پیش می آید: می گویی نگاهت مطلق نیست ولی تقریبا این گونه است. کدام روزنامه نگار حقوق بگیر یک رسانه است که اجازه ی عملی داشته باشد خلاف مواضع آن رسانه فعالیت کند؟ این مسئله نه از لحاظ آرمانی که از لحاظ منطقی هم شدنی نیست. یا باید نان روزنامه نگاری نخورد و یا باید نان مشترک یک دستگاه را خورد مگر آن که خودت آن قدر فربه و قدرتمند شده باشی که بتوانی یک تنه کار یک رسانه را بکنی.
پنجم: «به دوستانم انتقاد دارم! به اینکه دوستانم تحمل شنیدن نازک​تر از گل به بت​هایشان را ندارند.»
پاسخ: موافقم: برای اینکه بدانی مواضعم در باره ی خاتمی چه بوده است این دو پست گویا هستند: خاتمی به چه دردی می خورد  و همچنین آقای خاتمی فاجعه را شما آغاز کردید .
ششم: «بدم می​آید وقتی می بینم روزنامه​نگار منتقد الان نان خور بنیاد باران است. فردا که خاتمی به قدرت رسید، لابد او هم مدیر رسانه​ای خواهد شد. آیا خواهد گذاشت انتقاد از خاتمی منتشر شود؟»
پاسخ: نمی دانم چرا نان خور بودن باید به ذات خود این قدر بد باشد. من تا بحال حتی در یک کامنت در هیچ جا به سبب وابستگی مالی  سایت روز و رادیو زمانه منفی نگفته ام ولی با این شیوه ی که می گویی باید همین نتیجه گیری بر هر کسی که نان خور جایی باشد مترتب باشد که به نظر من تا حدودی درست است چون ناگزیر است ولی الزاما باعث ننگ و طعن نباید باشد. (اتفاقا فعل و انفعالات اخیر رادیو زمانه و غیره هم شاید بی ربط نباشد.) وانگهی بعید است توقع داشته باشیم مثلا محبیان بیاید در روزنامه ی اعتماد بنویسد و یا منتجبی برود در کیهان بنویسد. چون این گونه نمی شود افراد می روند جایی که بشود نزدیک به مواضع شخصی اشان فعالیت کنند و البته ناچار باید نان هم بخورند. همان طور که نیک آهنگ هم نمی تواند نان خور موسسات و گروه های گوناگون نباشد.
هفتم: « خوشبختی من آنست که چون وابستگی حزبی و گروهی ندارم، راحت​تر از خیلی​ها می​توانم مسائل را لمس کنم بی آنکه موضعی ناشی از علایق گروهی بگیرم. البته این برایم کافی نیست، اما گمان کنم برای آدمی چون من لازم است.»
پاسخ: البته تمام راز هم همین است که خارج از ایران هستی و می توانی که وابستگی گروهی و سازمانی نداشته باشی و اتفاقا تمام حرف هم همین است. (گرچه حتی همین موقعیت هم الزاما نمی تواند تضمین کند که کسی بتواند «راحت تر ازخیلی ها» مسایل را لمس کند.) به عبارتی در حالی که خبرنگاران ایرانی ناچارند با شخصیت حقیقی اشان خبرنگاری کنند که تمام محدودیت های انسانی و داخل ایران را دارد امثال نیک آهنگ با شخصیت مجازی در این میدان وارد می شوند و از آزادی هایی سود می برند که هیچگاه در دسترس خبرنگاران داخلی نیست و این تقصیر آن ها نیست.

یک نکته: آن عدم وابستگی و فرار از باند بازی یی که نیک آهنگ از آن به نیکی یاد می کند اتفاقا شدیدا محبوب من هم هست و من بارها دیده ام که آزاد اندیشی افراد چگونه در چنبره ی باند بازی و باند سازی محبوس می شود و بدون خواست خودشان ناچار به حمایت و یا عدم حمایت از این و آن می شوند و بیشتر آدم های مایه دار و قابل اعتماد را بین مستقلان دیده ام. من جدا باورمندم که آزادی اندیشه جز با استقلال همه جانبه بدست نمی آید ولی داستان روزنامه نگاری که نه با عالم تجریدی اندیشه که با عالم واقعیات همیشه در حال تغییر روزمره سر و کار دارد و به نان و قاتق روزنامه نگار هم وصل است داستانش دیگر است.

دست آخر: نیک آهنگ به خاطر سلامت نفس و سابقه ی روشن و صداقتی که از خود در طول سال ها نشان داده همچنان دوستداران فراوانی خواهد داشت و در صحنه ی روزنامه نگاری موفق و موثر خواهد بود. البته یک احتمال کاملا واقعی دیگر هم این است که نیک آهنگ عزیز سقف شهامت و استانداردهای روزنامه نگاری را به قامت رشید و بلند و روحیه ی خستگی ناپذیر خود می گیرد برای همین است که گاهی از کوچک اندامی برخی شاکی می شود. آن چه که این نوشته خواست بگوید این بود که شاید گاهی از راه دور این اندازه گیری کمی از دقت خارج شود و دوری از صحنه اندازه  گیری واقعی را سخت کند وگرنه هیچ کس بر خیر اندیشی و نیک آهنگی او خدشه ای نمی بیند. ضمن آن که موفقیت های او در صحنه رسانه های انگلیسی زبان باعث افتخار روزنامه نگاران ایرانی است. 
Blog Widget by LinkWithin