در دو بخش قبل با برگردان بخش هایی از ویکی پیدیا و متن کتاب که ادامه آن در زیر می آید کوتاه به خرد جمعی پرداخته شد (اینجا و اینجا ). چند نکته گفتنی است.
1.بخش اول عنوانی که برای نوشته اول انتخاب کرده بودم دقیق نبود و بهتر بود اینگونه می بود که خرد جمعی از خرد فردی کمتر اشتباه می کند نه اینکه اشتباه نمی کند.
2. این نوشته ها فقط معرفی گذرای این نظریه است؛ بنابراین برای رد یا پذیرش آن باید تمام کتاب خوانده شود و بر اساس آن نظر داد.
3. برخی انتقادها (در فضای مجازی) بدون توجه به شرایطی که لازم است تا خرد جمعی شکل بگیرد و یا درست عمل کند گفته شده است و گاهی نیز بر اساس تعریفی شخصی از خرد جمعی صورت گرفته ا ست. درست این است با تعریف نظریه پرداز به آن بنگریم و بعد به آن انتقاد کنیم. بخصوص به مثال ایشان در باره ی انتخابات سال 2000 آمریکا توجه کنید.
1.بخش اول عنوانی که برای نوشته اول انتخاب کرده بودم دقیق نبود و بهتر بود اینگونه می بود که خرد جمعی از خرد فردی کمتر اشتباه می کند نه اینکه اشتباه نمی کند.
2. این نوشته ها فقط معرفی گذرای این نظریه است؛ بنابراین برای رد یا پذیرش آن باید تمام کتاب خوانده شود و بر اساس آن نظر داد.
3. برخی انتقادها (در فضای مجازی) بدون توجه به شرایطی که لازم است تا خرد جمعی شکل بگیرد و یا درست عمل کند گفته شده است و گاهی نیز بر اساس تعریفی شخصی از خرد جمعی صورت گرفته ا ست. درست این است با تعریف نظریه پرداز به آن بنگریم و بعد به آن انتقاد کنیم. بخصوص به مثال ایشان در باره ی انتخابات سال 2000 آمریکا توجه کنید.
در زیر بخش پایانی برگردان تنها قسمتی از کتاب ( مقدمه، و ابتدای دو بخش) را که به صورت ایمیل فرستاده شده بود تقدیم می کنم.
«استیون جانسون» در کتاب درخشان خود به نام «ظهور» (ایمرجنس) میگوید: «کلنی مورچهگان معمولا بسیار خوب کار میکند. هیچ کس گروه را ترک نمیکند، هیچ کس فرمان نمیدهد و هیچکس اطاعت نمیکند. هیچ مورچهای بهتنهایی نمیداند چه میکند و هیچ نوع اطلاعاتی در اختیار ندارد اما جمع آنها غذا را پیدا میکند، ذخیره میکند، کارهای مربوط به جمع را به بهترین شکل انجام میدهد و تولید مثل نیز میکند».
اما همان اصلی که سازماندهی خیرهکنندهای را در بین آنان برای کار جمعی فراهم میآورد، یعنی تبعیت کورکورانه، باعث مرگ آنان در دایرهی آسیاب میشود. یک مورچه هیچ استقلال رأیی ندارد و به همین دلیل هم زمانی که در دایرهی مرگ گرفتار میآید راه خلاصی به بیرون را نمییابد.
انسانها اما بر خلاف مورچهگان میتوانند مستقل فکر کرده و مستقل عمل کنند. استقلال معنایش ایزوله بودن از جمع نیست بلکه مفهوم آن این است که به طور نسبی و به میزانِ معینی فرد قادر است مستقل از جمع عمل كند. ما در آسیاب چرخان تا زمان فرا رسیدن مرگمان گام نمیزنیم آن هم تنها به این دلیل که فرد جلوتر از ما چنین میکند. این تفاوت مهم و چشمگیری است که جمع ما را از مورچهگان متمایز میکند.
استقلال به دو دلیل از اهمیت بسیاری در ارتقای هوش جمعی برخوردار است. اول این که از تکرار یک نوع خطا دوباره و سهباره و چندباره جلوگیری میکند. خطای یک فرد بر قضاوت یک جمع یک تاثیر خرد کننده ندارد اما اگر همان خطا به طور سیستماتیک در تعداد زیادی از افراد جمع گسترش یابد آن وقت است که رای جمع را به طور منفی تحت تاثیر قرار میدهد. دوم آن که افکار مستقل اطلاعات تازه و متنوع را وارد جمع میکند در حالی که اگر افکار مستقل نباشند همان نوع اطلاعات در جمع تکرار میشود و چیز تازهای به خرد جمع اضافه نمیشود.
بنابراین هوشمندترین گروهها آنهائی هستند که افراد آن از تنوع بالا و استقلال رای هرچه بیشتر برخوردار باشند. مفهوم مخالف آن این است که جمعی که افرادش به لحاظ فکری به هم نزدیک و نزدیکتر شوند از درجهی هوش چندان بالائی برخوردار نیست.
به انتخابات آمریکا بنگرید. تبلیغات سرسامآور با صرف هزینههای نجومی که در سال ٢٠٠٠ بالغ بر ۵ میلیارد دلار شد مردم را تنها به سمت دو حزب که در نهایت هم تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند سوق می دهد. طبیعی است که چنین جمعی به دلیل عدم برخورداری از اصل تنوع و استقلال رای، از هوش مورد نیاز برای انتخاب رهبر قویترین دولت تاریخ بشر برخوردار نخواهد بود. توجه داشته باشید که معنی استقلال فکر افراد یک جمع الزاما این نیست که آنان دیدگاههای متین و منطقی داشته باشند.
آنچه که ما میخواهیم به عنوان یک اصل مهم از آن یاد کنیم این است که هر قدر افراد یک جمع به یکدیگر نزدیکتر باشند و بتوانند با یکدیگر روابط فردی برقرار کنند تصمیم جمع از عقلانیت بیشتر بدور خواهد بود. هر چقدر ما به یکدیگر نزدیکتر باشیم باورهایمان به یکدیگر نزدیک شده و امکان تصحیح خطاهایمان کاهش مییابد. ممکن است به لحاظ فردی در اثر این همنشینی خود به هوش و دانش بالاتری دست یابیم اما قطعا جمع را به بیخردی و بلاهت نزدیک میکنیم. ـ
بخشهای عمدهی این مقاله از کتاب تحقیقی «خرد جمعی» نوشتهی «جیمز سورویسكی» اقتباس شده است.ـ
(James Surowiecki)
(The Wisdom of Crowds)
فراموش نکنید که: رسانه شماییــــــــــــــد: لطفا این نوشته را برای دیگران هم بفرستید سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار |
0 comments:
ارسال یک نظر