header-photo

چرا مردم میرحسین موسوی را دوست دارند؟ چون آموخت که شجاع باشند و راستگو و پایدار

امروز سالروز تولد میرحسین موسوی رییس جمهور قانونی و منتخب مردم ایران است. خجسته باد این روز بر ایشان و بر مردم ایران. اما چرا میرحسین موسوی اینچنین دردانه ی مردم عادی و نخبگان ستم کشیده ایران شده است؟

اگر تا پیش از انتخابات شمار کمی از مردم او را می شناختند و دوست می داشتند امروز کسی نیست که از نگاه خود گوشه ای از خوبی های این بزرگ مرد را برنشمرد و به احترام و بزرگداشت او سخنی نگوید. چرا؟ دلایل بسیار است ولی من از نگاه خودم فقط یک نکته را  می گویم. میر جنبش سبز بعد از 30 سال که نظام ترس آفرین جمهوری اسلامی سعی کرده بود همگان را از نظام بترساند و ذلت و زبونی و تملق و ناراستی را مبنای پیشرفت افراد قرار دهد ناگاه با زبانی راستگو و شهامتی انسانی و پایداری یی کم نظیر به میدان آمد. قدمی به عقب ننشست و با تمام سختی ها و تهدیدها و نامردی ها که در حقش کردند همچنان پایدار و شجاع ماند تا مردم را به یک چیز بخواند شجاع باشید و پایدار و راستگو که راه پیروزی از همین می گذرد.

پیروزی از آن تمام شجاعان و راستگویان و پایداران سبز خواهد بود. در این هیچ شکی نیست. میرحسین نازنین تولدت خجسته و سبز باد.

رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد  لطفا  این نوشته  را برای دیگران هم بفرستید
سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجـا مشترک شوند


2 comments:








ناشناس

گفت...

من نمیدانم این چه عادت زشتی است که ما از طرف مردم حرف میزنیم و حرف و نظر خود را حرف مورد نظر همه مردم قلمداد میکنیم. ایران کشوری است با تنوع عقاید و افکار و طرفداران آقای موسوی هم بخشی از مردم را تشکیل میدهند. گر چه شجاعت آقای موسوی قابل تحسین است، اما ایشان گذشته ای تاریک در دفاع از استبداد ولایت فقیه دارند. در مقام سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی مسوول بسیج چماق داران حزب جمهوری بر علیه احزاب، فعالان سیاسی و تظاهر کنندگان بودند. در طی ۸ سال نخست وزیری فجایع بسیاری از جمله فاجعه خاوران اتفاق افتاد که فقط در طی یک روز ۳۰۰۰ نفر قتل عام شدند و البته این تنها قتل عامی نبود که در طی فاجعه خاوران و قتل عام ۶۷ اتفاق افتاد. در زمان نخست وزیری ایشان، ایران بارها بابت نقض حقوق بشر توسط مجمع عمومی سازمان ملل محکوم شده و ایشان با همه شجاعت، هرگز سخنی در محکومیت این فجایع نگفته و تازه وعده هم میدهد که برنامه اش رسیدن به "دوران طلایی امام خمینی " است، یعنی دوران برپایی دیوار سرکوب، کشتار و قتل عام های عظیم در مقیاس ۱۰۰۰۰۰ است. اگر بخواهیم از کسی به عنوان فریادگر آزادی در برابر دیکتاتوری افسار گسیخته ای به نام ولایت فقیه یاد کنیم باید از شهدای چریک فدایی، مجاهد و بلاخص افراد ملی مثل امیر انتظام یاد کنیم که تمام عمر مفید و جوانیش را برای آزادی ایران در زندان بوده و حتا زمانی که میر حسین در صف دشمنان آزادی و دموکراسی بود، اینها بر علیه دیکتاتوری دینی مبارزه میکردند. باید بیاد شهدای خاوران بود که به قیمت از دست دادن جانشان تا آخر بر سر آزادی ایستادند و به خمینی این دیکتاتور منفور "نه" گفتند. من به عنوان یک ایرانی که یک رای هم بیشتر ندارم هرگز حاضر به بازگشت به "دوران طلایی امام خمینی" نیستم و اساسا جمهوری اسلامی را یک لکه ننگ بر دامان ایران و بشریت قرن بیستم میدانم و خواهان ادامه این رژیم تحت هیچ عنوانی نیستم.





ناشناس

گفت...

ممنون حرفت حساب بود




Blog Widget by LinkWithin