یکی از بزرگترین خیانت هایی که این نظام سی ساله به ایرانی ها کرده است این است که هر گروه را به نوعی یک بعدی و تندرو بار می آورد..
سال هاست که تبلیغات حکومت در صدد یافتن دشمن است: چه دشمن خارجی و آمریکایی و چه دشمن داخلی و ضد ولایتی. و باز سال هاست که زندگی امان شده بحث های بیهوده و تخدیر کننده سیاسی: نوشخوار نفرت های هر روزه از بی لیاقتی حکومتیان و گمارده شدگانشان. یک عده هم البته ذوب شدگان در منافع مادی "ولایتی" بودن و رانت های ولایی شده اند.
داخل دور باطلی افتاده ایم که آخرش یا تخدیر مطلق جامعه است که در آن افراد ماشین های نفرت و ریا و دروغ و فریبند و از همین راه ارتزاق می کنند و نفس می کشند و یا ختم خواهد شد به یک نفرت پایدار و خشونت اجتماعی تاریخی که سخت خونین هم خواهد بود.
و حالا؟ یک عده شده اند سرباز/مزدور تمام وقت حکومت و عده ای شده اند سرباز بی مواجب غم و غصه های تاریخی اشان. این یکی به این دلخوش است که یک علامت وی سبز کنار دری نوشته و آن یکی به این خوش که با رنگ سیاهش وی سبز او معدوم کرده است!
هرچه باشد این نه اسلام است, نه زندگی, نه انسانیت, نه شرف, نه وجدان و نه هیچ چیزی. من می ترسم از این همه نفرت که دارد تولید و باز تولید می شود. من خسته شده ام از این همه نفرت. من نفرین می کنم تمام مسئولان جمهوری اسلامی را که باعث شده اند جامعه ی ایرانی این چنین از هم پاشیده, افسرده, سرگردان, نامطمئن, غمزده, آواره, ناامن و از هم گسیخته باشد.
من نمی خواهم از آن هموطن بسیجی ام متنفر باشم. نفرت انسانی نیست. من نمی خواهم چهره ی آن همسایه ی پاسدارم را منفور و زشت و ناانسانی ببینم. من نمی خواهم او من را خصم ببیند و من او را دشمن. من نمی خواهم نوری زاد زندانی باشد و من نمی خواهم حتی یک بسیجی بی گناه باتوم بدست را با باتوم خودش بزنم....
نفرین بر تمام کسانی که حفظ این نظام پر درد و پر ظلم و پر نفرت و پردشمنی را از نمازشان واجب تر می دانند. نفرت بر کسی که داشتن بمب اتم برایش افتخار است ولی نمی بیند که بمب نفرت و دروغ و ریا و فریب و دزدی سال هاست در جامعه ی ایرانی منفجر شده و میلیون ها را کشته و میلیون های دیگر را ناتوان و ناقص الخلقه و نژند و رنجور کرده است. نفرین!
نفرین بر مسببان آن و اگر مسبب این همه نفرت انباشته دین است طوری که بر اساس آن بتوان به یک مسلمان دیگر تجاوز کرد, او را کشت, او را بی آبرو کرد, خانواده اش را تهدید کرد و آرامش و راحت را از آن ها گرفت, جوانان را از وطن آواره کرد, جوانان را از کار بیکار کرد و زد و شکنجه کرد و کشت! پس نفرت بر دین, نفرت بر دینداری و نفرت بر مسلمانی.
رسانه شماییـــــــــــــــــــــــد لطفا این نوشته را برای دیگران هم بفرستید
سبــــــز یعنــــی استقـــــــــــــــــــامت تا بهــــــــــــــــــــــــــــار
حرف حساب ف-ی-ل-ت-ر است از دیگران بخواهید از اینجـا مشترک شوند
4 comments:
ناشناس
گفت...
به دستور پیغمبر اسلام ٩٠٠ نفر از مردان بنی قریظه را گردن میزند و زنان و دختران و اموالشان را تصاحب میکنند .نقل از کتاب شجاع الدین شفا پس از ١٤٠٠ سال جلد اول صفحه ١٨٣ و آنهم از سیره ابن هشام و همچنین کتاب ٢٣ دشتی صفحه ٢٢٦ و همان شب زن رئیس قبیله بنام صفیه ٢٠ ساله دختر حی بن اخطب را به رختخواب میبرد . این نمونه ای از عدالت بنیان گذار اسلام ناب محمدی است . بلی این جنایت هائی که این جنایت کار ها میکنند تمام از اسلام و از قرآن سرچشمه گرفته است. سوره محمد آیه ٤ : شما مؤمنان چون با کافران روبرو شوید باید آنها را گردن زنید ......: درود فراوان بر شما و تمام مردم آزادی خواه ایران
ناشناس
گفت...
آفرین بر این کلام
ناشناس
گفت...
از طرف بقیه نمیگم ولی امسال تو چهار شنبه سوری تو خیابون ظفر منو رفیقم از خجالت این بچههای بسیج در میاییم
مرگ بر دین
ناشناس
گفت...
متاسفانه هنوز هم نتوانستی با واقعیت کنار بیای و و از اسلام یک مدینه فاضله ای برای خودت ساختی بدون اینکه اطلاع داشته باشی که این اسلام در تاریخ چه ها که نکرده است! دوران همین دوستان شما، این به اصطلاح اصلاح طلب ها که این همه مدعی دین داری و اسلام خوب است خوب است، هستند، مثل همین بود هیچ تفاوتی نداشت. آنزمان بچه های نوجوان را اعدام می کردند اگر فقط یک اعلامیه از آنها پیدا می کردند. کاش موسوی می توانست جواب بدهد که چرا در زمان اعدام های اول انقلاب و بعد ها در سال 67 ایشان سکوت کرده بود؟ خاتمی چطور؟ کروبی چرا؟ اینها چرا خفه خون گرفته بودند! چون به اسلام عمل می کردند.
من مطالب این وبلاگ را می خوانم چند وقت پیش یک مطلب داشتی از یک ایرانی که قران اتیش میزد، شاید باید از ان بپرسیم که چرا اینکار می کرد.
ارسال یک نظر