header-photo

نامه خواندنی یک نسل اولی: انقـلاب 57 هـم از شمـال شهــر تهــــران شروع شد / اولین راه پیمایی از قیطـــریــه

[نامه ی زیر نوشته ی یک نسل اولی تهرانی است که از نزدیک درگیر و شاهد شکل گیری انقلاب 57 بوده است. آن را عینا می گذارم]
اخیرا ملاحظه شده که دولتیان و بعضی از روزنامه نگاران اعتراضات و جنبش اخیر را محدود به بالای شهر دانسته و سعی در تخطئۀ آن نموده اند. لازم دیدم نکاتی تاریخی جهت روشنگری برای جوانان نسل دوم و سوم عنوان نمایم که امیدوارم در جهت پیشبرد آزادیخواهی موثر واقع گردد.


با احترام به سابقۀ تاریخی حضور دانشگاهیان، روشنفکران (مذهبی و غیر مذهبی)، بازاریان، مردم و روحانیون (مشخصا طرفداران و شاگردان آیت الله خمینی) در اعتراضات و جنبشهای ضد استبدادی در طول زمان حکومت پهلوی، لازم به ذکر است که کانون شروع بسیاری از اعتراضات در سالهای آخر حکومت شاه قسمت شمالی شهر تهران بوده و بعد به نقاط دیگر شهر و کشور گسترش پیدا کرد. به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره می نمایم:

- حسینیۀ ارشاد – حرکتهای روشنگر و روشنفکرانۀ مذهبی دکتر شریعتی

- مسجد قبا – بدنبال بسته شدن حسینیۀ ارشاد؛ سخنرانیها توسط دکتر مفتح و اعضای نهضت آزادی

- مسجد همت تجریش – فعالیتهای چشمگیر و جلسات به همت مرحوم آقای ملکی

- مسجد مهدیه، جوزستان، خیابان نیاوران – جلسات پیوستۀ تفسیر قران آقای موسوی خوئینی ها با حضور گستردۀ دانشجویان

- مسجد جماران – برنامه های متناوب بمناسبتهای خاص – به عنوان نمونه سخنرانی شدیدا سیاسی ناطق نوری در تاریخ سی ام دیماه 1356 و پس از آن فراری دادن ایشان از دست ساواک از درب زنانه

- مسجد کوجۀ حکمت – فعالیتها و سخنرانیهای آقای کروبی برای عام و خاص

- مسجد رستم آباد – جلسات متعدد توسط آقای شاه آبادی و مدعوین

لازم به ذکر است که اکثریت روشنفکران موثر و روحانیون انقلابی بعضا بطور سنتی در قسمت شمال شهر زندگی می کردند که این کانونها و کانونهای دیگر اثر گذار را شکل داده و دانشجویان و جوانان مسئول گسترش در نقاط دیگر بودند. اولین راهپیمائی بزرگ مردمی در قبل از انقلاب از تپۀ قیطریه شروع گردید و به پایین شهر کشیده و ختم گردید. دومین راهپیمائی بزرگ هم از نقاط مختلف شمالی شهر شروع و به طرف میدان آزادی کشیده شد. البته فعالیت کانون توحید در میدان توحید هم قابل ذکر است. بعلت فعالیت های آقای علامه نوری در مسجدی در خیابان ژاله (شهدا) گسترش تظاهرات به نقاط دیگر شکل گرفت و راهپیمائی بعدی از میدان ژاله برنامه ریزی گردید که نهایتا در این مکان شاهد شهادت کثیری از هموطنان بودیم.

بنابراین، نقاط متعددی از شمال تهران کانونهای اولیه و اصلی در شکل گیری اعتراضات محدود و گسترده در سطح شهر در زمان انقلاب بوده است و شمال شهری ها نقش اساسی و غیر قابل انکاری در شکل گیری و پیروزی انقلاب داشته اند. این بدین معنا نیست که نقاط دیگر فعال نبوده اند بلکه کانون بودن شمال شهر و شمیران بسیار مهم است که می بایستی یادآوری شود. این طور به نظر می رسد که در کنار مساعد بودن هوای آن زمان شمیران، علت اصلی که آیت الله خمینی را واداشت این منطقه (جماران) و نه خیابان پاستور را برای حضور خویش در پایتخت برگزیند، محور بودن شمیران در مبارزات انقلاب باشد.


یاد آوری موارد بیشتر از حوصلۀ این نوشته خارج است. اعتراضات به حق میلیونی اخیر برای باز پس گیری آزادی نسبی بمانند پیش از انقلاب 57 می باشد و نمی توان به آن انگ و تهمت "خیزش بالاشهری (از لحاظ طبقاتی) که با تحریک بیگانگان و رسانه های غربی انجام گردیده" زد. حرکت اخیر حرکت آزادی خواهی است ولو اینکه قشر کثیری از ملت ممکن است با شکم گرسنه سر به بالین بگذارند.


آقای احمدی نژاد و رهبر او می توانند با استفاده از در آمد نفت سهم عدالت اعطاء نمایند که صدای تعدادی از نیازمندان را موقتا بخوابانند ولی بجز داغ و درفش چیز دیگری در چنته ندارند که به آزادی خواهان هدیه نمایند. آزادی را جوانان آگاه و غیور ایران زمین از بند کشیدگان آن باز خواهند ستاند. بدانید که دانشگاهیان، روشنفکران، روحانیون آگاه و جوانان غیور چراغ راه مردم مستضف خواهند بود.


به امید پیروزی ملت ایران بر تهجر و ظلم
نوشته ای از نسل اول انقلاب
---------------------------------------------------------------


پی نوشت حرف حساب: در این لینک می توانید جریان کامل اولین راه پیمایی عید فطر که از تپه های قیطریه آغاز شد را به روایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی بخوانید. در جایی می گوید:

روز واقعه : 
در روز 13 شهریور سال 1357 " نماز و راهپیمایی میلیونی تاریخی عید فطر ، به امامت حجة الاسلام والمسلمین دكتر مفتح در تپه های قیطریه برگزار شد . رهبری این تظاهرات را روحانیت مبارز تهران به عهده داشت . روزنامه اطلاعات تعداد راهپیمایان را بیش از سه میلیون نفر ذكر كرد . این تظاهرات بسیار آرام برپا شد و سربازان مستقر در بین راه ، با شاخه های گل و بوسه های مردم مسلمان روبرو شدند .



---------------------------------------------------------------
کسانی که نوشته های حرف حساب را از طریق فید خوان می گیرند لطفا نوشته ها را از طریق ایمیل به دیگران هم برسانند و یا از آن ها بخواهند که مشترک شوند.
http://harfehesaaby.blogspot.com/feeds/posts/default


1 comments:








ناشناس

گفت...

حالا چطور این نامه دست شما رسیده؟

------------------------------------

حرف حساب: از طریق ایمیل عزیزم.

ahmad | 07.14.09 - 9:18 pm | #

من خودم بچه پائين شهرم و در كليه راهپيمايي ها بودم. اين حرف ادامه ي همان پرونده سازي هاست كه اينها انجام ميدهند.
در ضمن، حتي اگه بالاشهر هم اين كار رو كنه "انگ و تهمت" نيست. ارضاء نيازهاي ماديشون هست كه باعث انگيزش نيازهاي بالاترشون داره.
اين حرفها در جنبش سبز ايران معني نداره . همه در اين جنبش سهيم هستند
amir | 07.14.09 - 10:00 pm | #

احمد خرم آبادی از تروریستهای زمان شاه بود که اعتقاد به مشی مسلحانه و تروریستی داشت و میخواست رژیم شاه را با زور اسلحه با یک رژیم الحادی و کمونیستی جایگزین کند. نامه معروف وی به مادرش از شرایط وحشتناک شکنجه گاههای رژیم شاه خبر میدهد. رفتاری که نظام مقدس جمهوری اسلامی با منتقدین و دوستاران خود دارد به چندین دلیل با آنچه احمد خرم آبادی ترسیم میکند بسیار متفاوت است: زیرا منتقدین نظام مقدس جمهوری اسلامی فقط منتقد هستند و اعتقاد به روشهای قانونی برای ایجاد تغییرات دارند و خودشان نیز جز نظام هستند و از بزرگان نظام و سردمداران آن محسوب میشوند.

نامه احمد خرم آبادی

مادر محبوب ،سلام ، دست پردرد تو را می‌بوسم ، برادرانم خوبند ؟ راستی مادر جان! دوستان عزیزی که زمن می‌پرسند ، لطف کن عرض سلامم برسان.

پدرم! آه مادر دیشب،خواب دیدم پدرم بیمار است ، روی مهتابی مشرف به حیاط ، خفته در بستری و تب‌دار است ، روی آن مهتابی ، که به هنگام غروبان بهار ، فرش می‌گستردی و پدر روی پتو ، تکیه به پشتی می‌داد ، و تو بر روی سماور ، که به یک گوشه‌ی آن می‌جوشید ، چای دم می‌کردی ، و من و برادر کوچک‌تر ، می‌دویدیم پی بازی گرگ‌ام به هوا ، گرد آن باغچه‌ی پرگل زیبای قشنگ.

آه مادر! خواب دیدم که غروبی است دل‌انگیز و بهاری ، دل‌تنگ ، و در آن مهتابی ، نیست جز بستر تب کرده‌ی داغ پدرم ، و تو در گوشه‌ی تاریک اتاقی غمناک ، زانوان را به بغل کرده و می‌نالیدی: "پسرم، وای خدا ، گشت چه خاکی به سرم".

مادر ، به تو سوگند که از بهر تسلای تو نیست ، نه فقط خانه‌ی ما غمبار است ، و نه تنها پدرم بیمار است ، چه بروجرد و لرستان ، و چه گیلان و سپاهان ، و چه شیراز و چه کرمان ، و چه اهواز و خراسان ، و چه تبریز و چه تهران ، و به هر خطه در این مدخل زندان بزرگی که بود ، کشور ایران ، صبح غم‌بارتر از تنگ غروب است ، غروب از شب تاریک ، دل‌آزارتر و کوه و در و دشت ، همه تیره و تارند ، و چه بسیارند پدرها ، زکرد و لر و گیل
سبزتر از سبز | 07.14.09 - 11:39 pm | #

منظورم این بود که به چه دلیل این نامه رو به شما ایمیل کردند؟

-------------------------------------------------

حرف حساب: نمی دونم چه فرقی می کنه به چه کسی ایمیل کرده باشند ولی شاید چون حرف حساب رو می خوندن و یا هر دلیل دیگه ای که من از اون بی خبرم. فکر می کنید باید این رو هم بپرسم از ایشون؟

ahmad | 07.15.09 - 12:45 am | #




Blog Widget by LinkWithin