نامه ی پر گلایه ی بهشتی نزدیک ترین یار موسوی در کلمه خواندنی است. خلاصه ی آن این است که چرا طرفداران خاتمی بعد از انصراف او به حمایت از موسوی هجوم نیاورده اند! و چرا دودلی را دامن می زنند! همچنین بهشتی می خواهد در سایه ی تشویق به "واقع بینی" از اعتراف به این که مقصر سردرگمی و سرخوردگی کنونی شخص موسوی و همفکران ایشان هستند فرار کند و دیگران را مقصر این خمودگی معرفی کند. اما پنهان کردنی نیست که زمان و شیوه ی حضور موسوی در خوشبینانه ترین حالت نشانگر اشتباه ایشان در خواندن مختصات جامعه است.
خاتمی، کاندیدای رای آور و نماد اصلاحات، که با تلاش های چند ماهه ی کنشگران سیاسی به میدان آمد تنها زمانی اعلام نامزدی کرد که میرحسین در دیدارهای خصوصی با او از نیامدن قطعی اش سخن گفته بود و خاتمی نیز این توافق را با گفتن یا من می آیم یا وسوی عمومی کرد. آن گاه آمدن خاتمی هیجانی تازه ایجاد کرد و نیروی جدیدی به امید های سیاسی و اجتماعی داد که در سفرهای استانی اش نمودار بود. ولی موسوی به ناگاه اعلام نامزدی کرد که سبب شگفتی و نیز آزردگی خاتمی و اردوگاه اصلاح طلبان شد ، تلاش های چند ماهه ی آنان را ضایع کرد و شادی اصولگرایان را باعث شد. چون از عوامل فشار بی خبریم ناچار به بیانیه ی ایشان رجوع می کنیم که اعلام می کرد ایشان با رصد کردن مختصات به این نتیجه رسیده است.
با وجود این کژی ها می شد با تلاشی فوق العاده عده ای را به حمایت از موسوی ترغیب کرد ولی هنگامی که موسوی در ادبیات و شیوه کار سعی می کند خود را تافته ی جدابافته از خاتمی نشان دهد و در کنار اصلاح طلبی بازگشت به اصول را هم می چسباند آن وقت ستاد ایشان حق ندارد از نیروهای اصلاح طلب توقع داشته باشد که دو دل نباشند و با چشم بسته از کسی که نماد اصلاحات را مجبور به انصراف کرده است حمایت کنند. واقعیت این است ناز کردن موسوی برای نامزدی در دوره ی قبل خاطره چندان خوشی در ذهن اصلاح طلبان باقی نگذاشته بود و اگر ایشان قرار بود به خود، اصلاح طلبان و ا یران خدمتی بکند قطعا با این شیوه ی وارد شدنش هیچ کدام از این اهداف محقق نمی شود.
آخر اینکه: آمدن موسوی به جای آن که دسته بندی های سیاسی را شفاف تر کند باعث مبهم تر شدن و بی خاصیت تر شدن آن ها شده است و نشاط و پویایی را از خودآگاه سیاسی جامعه گرفته است. متاسفانه نه شناخت موسوی از مختصات درست به نظر می رسد، نه شناخت مخاطبان و نه حتی تشخیص زبان مناسب برای ارتباط برقرار کردن با آن ها. احساسم در این زمان این است که با موسوی خامنه ای اصلاحات شاید به ترکستان هم نرسد.
پی نوشت: ناگفته نماند که عنوان نوشته ی بهشتی نیز خلاف واقع است و بین آن یاران اگر همدلی بود که این سردرگمی امروز حاصل نمی شد.
خاتمی، کاندیدای رای آور و نماد اصلاحات، که با تلاش های چند ماهه ی کنشگران سیاسی به میدان آمد تنها زمانی اعلام نامزدی کرد که میرحسین در دیدارهای خصوصی با او از نیامدن قطعی اش سخن گفته بود و خاتمی نیز این توافق را با گفتن یا من می آیم یا وسوی عمومی کرد. آن گاه آمدن خاتمی هیجانی تازه ایجاد کرد و نیروی جدیدی به امید های سیاسی و اجتماعی داد که در سفرهای استانی اش نمودار بود. ولی موسوی به ناگاه اعلام نامزدی کرد که سبب شگفتی و نیز آزردگی خاتمی و اردوگاه اصلاح طلبان شد ، تلاش های چند ماهه ی آنان را ضایع کرد و شادی اصولگرایان را باعث شد. چون از عوامل فشار بی خبریم ناچار به بیانیه ی ایشان رجوع می کنیم که اعلام می کرد ایشان با رصد کردن مختصات به این نتیجه رسیده است.
با وجود این کژی ها می شد با تلاشی فوق العاده عده ای را به حمایت از موسوی ترغیب کرد ولی هنگامی که موسوی در ادبیات و شیوه کار سعی می کند خود را تافته ی جدابافته از خاتمی نشان دهد و در کنار اصلاح طلبی بازگشت به اصول را هم می چسباند آن وقت ستاد ایشان حق ندارد از نیروهای اصلاح طلب توقع داشته باشد که دو دل نباشند و با چشم بسته از کسی که نماد اصلاحات را مجبور به انصراف کرده است حمایت کنند. واقعیت این است ناز کردن موسوی برای نامزدی در دوره ی قبل خاطره چندان خوشی در ذهن اصلاح طلبان باقی نگذاشته بود و اگر ایشان قرار بود به خود، اصلاح طلبان و ا یران خدمتی بکند قطعا با این شیوه ی وارد شدنش هیچ کدام از این اهداف محقق نمی شود.
آخر اینکه: آمدن موسوی به جای آن که دسته بندی های سیاسی را شفاف تر کند باعث مبهم تر شدن و بی خاصیت تر شدن آن ها شده است و نشاط و پویایی را از خودآگاه سیاسی جامعه گرفته است. متاسفانه نه شناخت موسوی از مختصات درست به نظر می رسد، نه شناخت مخاطبان و نه حتی تشخیص زبان مناسب برای ارتباط برقرار کردن با آن ها. احساسم در این زمان این است که با موسوی خامنه ای اصلاحات شاید به ترکستان هم نرسد.
پی نوشت: ناگفته نماند که عنوان نوشته ی بهشتی نیز خلاف واقع است و بین آن یاران اگر همدلی بود که این سردرگمی امروز حاصل نمی شد.
1 comments:
ناشناس
گفت...
به نظرم موسوی ثابت کرد که ان چنان به اخلاقیات پای بند نیست.
soheil sroshnia | 03.29.09 - 6:11 am | #
به نظرم موسوی ثابت کرد که ان چنان به اخلاقیات پای بند نیست.
عجب !!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
کاملاً با تو موافقم آقای م خداوند اخلاق هستند که با شعبون استخوانی هایشان سکان نظام مقدس را محکم نگه می دارند !
آقای م اساساً خودشان قانون هستند و خودشان اخلاق هستند .
شما درست می گین ! از ترسم شما راست می گین .
دهنم رو می بندی اما دهان بسته فریاد رو در خودش ذخیره می کنه !
بترس از فریاد .
ali | 06.24.09 - 2:15 pm | #
ارسال یک نظر