دوستی به طنز و به تلخی می گفت ما اگر از پس مستبدان بزرگ سیاسی هم بر آییم از دست رییس آفتابه های هر روزه راحتی نخواهیم داشت. می گفت باور کن بارها دیده ام که کسانی تمام هویتشان و معنی بودنشان این است که بگویند این آفتابه را برندار و آن را بردار.
نمی دانم چقدر این خرده فرهنگ می تواند جاری باشد ولی آن چیزی که به نظرم خیلی جاری است و شاید طوری با این احساس مربوط باشد احساس مسئولیت کردن قیم مآبانه است که اگر با احساس خود زرنگ تر بودن، خود محق بودن، و یا خود گردن کلفت دیدن هم همراه بشود در بزرگ ترین شکلش می شود شورای نگهبان و در مقیاس های کوچکترش می شود تمام کسانی که خود را محق می بییند یا معلم دیگران باشند و یا پلیس آنها. گروه اول البته از در نصیحت و امر به معروف (گاهی به زور شلاق) وارد می شوند و گروه دوم از همان ابتدا با باتوم. سخیف ترین نوع این رفتار هم همان لات بازی محله ای است که به قول معروف اگه بچه ی محل نباشی به همراه نوچه ها پاچه بالا می کشند و تیزی نشان می دهند.
نمی دانم چقدر این خرده فرهنگ می تواند جاری باشد ولی آن چیزی که به نظرم خیلی جاری است و شاید طوری با این احساس مربوط باشد احساس مسئولیت کردن قیم مآبانه است که اگر با احساس خود زرنگ تر بودن، خود محق بودن، و یا خود گردن کلفت دیدن هم همراه بشود در بزرگ ترین شکلش می شود شورای نگهبان و در مقیاس های کوچکترش می شود تمام کسانی که خود را محق می بییند یا معلم دیگران باشند و یا پلیس آنها. گروه اول البته از در نصیحت و امر به معروف (گاهی به زور شلاق) وارد می شوند و گروه دوم از همان ابتدا با باتوم. سخیف ترین نوع این رفتار هم همان لات بازی محله ای است که به قول معروف اگه بچه ی محل نباشی به همراه نوچه ها پاچه بالا می کشند و تیزی نشان می دهند.
1 comments:
ناشناس
گفت...
ش
روزبه | 03.07.09 - 4:48 pm | #
ارسال یک نظر