اگر عکس 13 سال پیش تان را نگاه کنید (بازی جدید وبلاگی) شاید صادقانه خودتان را جوات هم بنامید ولی کمتر به جوات وجودمان نگاه می کنیم و می خندیم. اجازه تغییر به خودمان نمی دهیم و یا از رفتارهای جواتی امان خجالت نمی کشیم. به هر حال چون من عکس نمی توانم بگذارم از جواتی های دیگرم می گویم:
تمام تندروی های ایرانی را یک جا داشتم. سلول های خاکستری سرم حسابی جوات بود: رییس جمهور خود خوانده ی تمام دنیا بودم. باید همه چیز را یک جا عوض می کردم: تمام کارهای بزرگ منتظر بودند که من ظهور کنم و آن ها عملی کنم (چیه چرا همه یاد احمدی نژاد افتادین؟) فکر می کردم هنر نزد ایرانیان است و بقیه ی ملت ها و تمدن ها پوست خربزه اند! در عجب بودم که چرا غرب همه فاسد این قدر عقل ندارد که از جاده ی تباهی باز گردد و به اسلام ناب و انقلابی ایران و بنگلادش و ملا عمر و شیخ فهد نمی گرود. (نخیر این ها خطبه های نماز جمعه هم نیست.)
فکر می کردم دختر و پسر حکم آتش و پنبه را دارند که هیچ وقت نباید کنار هم باشند (اخیرا کاشف به عمل آمد که اگر دخترها چندتا چند تا باشند و لخت باشند به صف مشغول نماز جماعت باشند ا شکالی ندارد. ظاهرا در این قسمت حسابی عبدالله بودم!)
آن وقت ها فکر می کردم چقدر به ایرانی بودن خودم مفتخرم و در شگفتی بودم که چرا جهانیان از ایرانی نبودنشان سرافکنده نیستند و فوج فوج تغییر ملیت نمی دهند.
و از این داستان ها زیاد بود تا احمدی نژاد ظهور کرد و بعد از مدتی فهمیدم چقدر جوات بوده ام من! و همچنان ادامه دارد...
(ببخشید به جای یک عکس چندین عکس گذاشتم!)ء
تمام تندروی های ایرانی را یک جا داشتم. سلول های خاکستری سرم حسابی جوات بود: رییس جمهور خود خوانده ی تمام دنیا بودم. باید همه چیز را یک جا عوض می کردم: تمام کارهای بزرگ منتظر بودند که من ظهور کنم و آن ها عملی کنم (چیه چرا همه یاد احمدی نژاد افتادین؟) فکر می کردم هنر نزد ایرانیان است و بقیه ی ملت ها و تمدن ها پوست خربزه اند! در عجب بودم که چرا غرب همه فاسد این قدر عقل ندارد که از جاده ی تباهی باز گردد و به اسلام ناب و انقلابی ایران و بنگلادش و ملا عمر و شیخ فهد نمی گرود. (نخیر این ها خطبه های نماز جمعه هم نیست.)
فکر می کردم دختر و پسر حکم آتش و پنبه را دارند که هیچ وقت نباید کنار هم باشند (اخیرا کاشف به عمل آمد که اگر دخترها چندتا چند تا باشند و لخت باشند به صف مشغول نماز جماعت باشند ا شکالی ندارد. ظاهرا در این قسمت حسابی عبدالله بودم!)
آن وقت ها فکر می کردم چقدر به ایرانی بودن خودم مفتخرم و در شگفتی بودم که چرا جهانیان از ایرانی نبودنشان سرافکنده نیستند و فوج فوج تغییر ملیت نمی دهند.
و از این داستان ها زیاد بود تا احمدی نژاد ظهور کرد و بعد از مدتی فهمیدم چقدر جوات بوده ام من! و همچنان ادامه دارد...
(ببخشید به جای یک عکس چندین عکس گذاشتم!)ء
8 comments:
ناشناس
گفت...
سلام به عرفان عزيز
سال نو مبارك اميدوارم سال خوبي داشته باشي و در مراحل زندگي هميشه موفق باشي
پست كمانگير رو ديدم راستش اصلا عكس جواتي نداشتم
چه كنيم كه خوشتيپ بوديم ديگه داداش
:)
ناشناس
گفت...
حرف حساب نازنین. چنین شهامتی رو هر کسی نداره. اینکه اینطور بی رحمانه خودت رو نقد کنی.
خوشحالم از دوستی با شما.
شاد باشی و نوروزت مبارک.
ناشناس
گفت...
Hello. This post is likeable, and your blog is very interesting, congratulations :-). I will add in my blogroll =). If possible gives a last there on my blog, it is about the Webcam, I hope you enjoy. The address is http://webcam-brasil.blogspot.com. A hug.
ناشناس
گفت...
سیروس جان من هم سال نو رو شاد باش می گم.
آرش جان لطف داری. مثل همیشه. ارادت نو می شود:»ء
human being
گفت...
عرفان جان
اینکه آدم بتونه گذشته اش را به یاد داشته باشه و نیز چگونه رسیدنش به اکنون را، خیلی آگاهی و صفای باطن می خواهد
چون یکی از خصایل نابالغانه ی آدم ها وقتی بروز می کند که وقتی تغییر می کنند (و لازمه ی رشد هم است ) دیگر طوری رفتار می کنند که انگار همیشه همه چیز را می دانسته اند و اینگونه بوده اند... خوشحالم که امروز نظاره گر چنین زیبایی انسانی بودم
باشی همیشه
نوروزت هم پایدار
باشد تا روزی نو سر زند از افق باورهایمان
Hesam
گفت...
Where is your photo dude?
بابا من آماده زدن پوز جوادی هستم ... نشون بده چند مرده حلاجی
ناشناس
گفت...
انسان جان نوروزت شادمان باد. مثل همیشه با خوببی خودت در باره ی من گفته ای. نوروز را به عقرب گرامی هم تبریک بگو.
حسام جان عکس بنده همین نوشته است. اذیت نکن دیگه!
human being
گفت...
خیلی ممنون عرفان جان
عقرب هم سلام وتبریک فراوان برای تو دارد. باشی همیشه
ارسال یک نظر