تا قبل از جنبش سبز آسان بود که همه چیز را به حکومت نسبت دهیم. حالا که حساب حکومت کودتا و مردم از هم جدا شده است و صبح سبز مردم ایران نزدیک است باید به کردار خود با دید انتقادی نگاه کنیم تا آن را هرچه سبزتر کنیم چرا که جنبش سبز یک راه زندگی است.
آنچه که در این یک سال شاید خیلی آزارنده بوده است گریز برخی از کنشگران جنبش سبز از کار گروهی است. البته دلایل این رفتار قابل ساده سازی نیست که بگوییم فقط یک دلیل یا دو دلیل دارد ولی یکی از دلایل مشترکی که میتوان برای این رفتار برشمرد این است که کمتر عادت داریم آرام آرام قدمها را به هم اضافه کنیم. کمتر حاضریم مثل آش نظری کاسهها را دست به دست کنیم تا به سر سفره برسد. از اینکه از کسی راهنمایی برای انجام کاری بگیریم ناخرسندیم و آن را دستور دادن تلقی میکنیم. از کار تخصصی کردن و تقسیم کار گریزانیم اگر قرار باشد یک نفر دیگر جز خودمان این تقسیم کار را انجام دهد و نقش هماهنگ کننده داشته باشد. شاید بشود گفت که حکومت ناپذیریامان به مدیرناپذیری و گریز از همراهی کردن در رفتارمان تبدیل شده است.
وقتی شروع به کاری میکنیم از تجربههای قبلی کمتر استفاده میکنیم و میخواهیم تمام مراحل کار را از اول خودمان انجام بدهیم. تجربیاتمان را به هم اضافه نمیکنیم: هر کداممان یک بار تجربه میکنیم: موازی کاری و تکرارهای بینتیجه: همان رفتاری که شاخصهی بزرگش را در دولت نهم احمدینژاد دیدیم. کار گروهی لاجرم احتیاج به یک هماهنگ کننده و تقسیم کار دارد. کار گروهی احتیاج به برنامه و نظم دارد. و نتیجه کار گروهی از نتیجه کار تکتک افراد اگر هر کدام جداگانه کار کنند همیشه بهتر و بیشتر و ارزندهتر است.
آنچه که در این یک سال شاید خیلی آزارنده بوده است گریز برخی از کنشگران جنبش سبز از کار گروهی است. البته دلایل این رفتار قابل ساده سازی نیست که بگوییم فقط یک دلیل یا دو دلیل دارد ولی یکی از دلایل مشترکی که میتوان برای این رفتار برشمرد این است که کمتر عادت داریم آرام آرام قدمها را به هم اضافه کنیم. کمتر حاضریم مثل آش نظری کاسهها را دست به دست کنیم تا به سر سفره برسد. از اینکه از کسی راهنمایی برای انجام کاری بگیریم ناخرسندیم و آن را دستور دادن تلقی میکنیم. از کار تخصصی کردن و تقسیم کار گریزانیم اگر قرار باشد یک نفر دیگر جز خودمان این تقسیم کار را انجام دهد و نقش هماهنگ کننده داشته باشد. شاید بشود گفت که حکومت ناپذیریامان به مدیرناپذیری و گریز از همراهی کردن در رفتارمان تبدیل شده است.
وقتی شروع به کاری میکنیم از تجربههای قبلی کمتر استفاده میکنیم و میخواهیم تمام مراحل کار را از اول خودمان انجام بدهیم. تجربیاتمان را به هم اضافه نمیکنیم: هر کداممان یک بار تجربه میکنیم: موازی کاری و تکرارهای بینتیجه: همان رفتاری که شاخصهی بزرگش را در دولت نهم احمدینژاد دیدیم. کار گروهی لاجرم احتیاج به یک هماهنگ کننده و تقسیم کار دارد. کار گروهی احتیاج به برنامه و نظم دارد. و نتیجه کار گروهی از نتیجه کار تکتک افراد اگر هر کدام جداگانه کار کنند همیشه بهتر و بیشتر و ارزندهتر است.
*دکتـرعلی شـریعتی: در ممکلتی که فقط دولت حق حرف زدن دارد هیچ حرفی را باور نکنید*
*رسـانه شمایید: این نوشتـه را برای دیگران هم بفرستید. سبز یعنی استقامت تا بهار*
0 comments:
ارسال یک نظر