header-photo

خانم برومند! خبر دارید "اسمشو نبر" به مدرسه موش ها حمله کرده است؟


سلام خانم برومند! خوبید؟ خواستم ببینم خبر دارید که گربه های حرامی (نه گربه های ایرانی) به سرکردگی "اسمشو نبر" به شهر و مدرسه ی موش ها حمله کرده اند و چند خاطر و خاطره ی نازنین را کشته اند که هنوز ندای فریادشان در گوش فلک می پیچد؟ خبردارید که حرامیان نامرد حتی با موش ها زندانی و بی پناه شهر خاطراتمان کارهای زشت هم کرده اند؟ راستی حال نارنجی چطور است؟ همان که اداهایش دختران نازک نارنجی را به وجد می آورد؟ خبردارید که حالا حتی نارنجی هم دیگر سبز شده است و با "اسمشو نبر" می جنگد؟ خانم برومند! خبر دارید کپل بیچاره سه ماه است در حبس انفرادیست و هیچ کس به او گردو نمی دهد و مجبورش کرده اند بگوید که مارمولک است؟

خانم برومند! خبردارید که گوش دراز به جرم این که  نقشه های "اسمشو نبر" را از پشت دیوار شنیده بود و آن ها را لو داده بود سه ماه است از گوش ها آویزانش کرده اند که بیاید مصاحبه کند. اما او گفته است که فقط حرف هایی که شنیده را می گوید و نمی تواند حرف های دروغ بگوید.

می دانید سرمایی را عمدا در سلولی سرد نگه می دارند و به او پتو هم نمی دهند؟ خبر دارید خوش خواب را بیخوابی می دهند و عینک عینکی را گرفته اند و همه را آورده اند برنامه ی  خردسالان که بگویند هوا خیلی گرم است و وضع خواب و خوراک خوب است و احتیاجی هم اصلا به عینک ندارند؟

اصلا می دانید چرا اینطوری شد؟ چند وقت بود که معلم های دروغی و دروغ گو آمده بودند مدرسه ی موش ها. این ها اصلا معلم نبودند. آدم های "اسمشو نبر" بودند که خودشان را با کلاه برداری و مدرک های تقلبی معلم جا زده بودند! باورت می شود؟ می گفتند موشند ولی هم چنگال داشتند و و هم پنگال. اولش بعضی ها باورشان شده بود ولی بعد همه دروغ ها و چنگال هایشان را دیدند. و همه خواستند که معلم واقعی داشته باشند. معلم هم با وجودی که بازنشسته شده بود به خاطر نجات مدرسه آمد. ولی حرامی ها شبانه به مدرسه حمله کردند و بعضی ها را کشتند و بعضی ها را مجروح کردند. بعد از آن هم تمام خیابان ها پر شد از حرامی و زندان ها پر شد از شاگرد بچه ها. هر روز آن ها را داخل اتاقی می بردند که چند گربه وحشتاک داشت. می گفتند همه باید بگویند که همان معلم متقلب را می خواهند.

خانم برومند خبرها خیلی زیاد است. خیلی ها گمنامند و از آن ها بی خبرم ولی از آن هایی که می شناسی می گویند دم باریک و دم دراز را هم هر روز می زنند. می گویند می خواهند له اشان کنند. حتی شنیده ام چند بار می خواسته اند آشپز باشی شجاع را هم دستگیر کنند. آخر آشپز باشی شجاع هم با آن کلاه سفید قشنگش و پیش بند سبزی که تازگی ها می پوشد مثل آقا معلم علیه حرامی ها ایستاده. آن ها می خواهند نگذارند مدرسه به دست دزدها و متقلب ها و دروغگو ها نابود شود. آن ها خیلی دلشان به حال نارنجی و کپل و سرمایی می سوزد. آن ها دلشان برای همه می سوزد.

راستی یاد آوری کنم که بعضی از این خبرها را از محمد نوری زاد، بعضی ها را از استاد فقید مشکاتیان، و بعضی هایش را از استاد سبز هنر شجریان و بعضی های دیگر را از مخملباف و فرمان آرا و ... گرفتم.

کوتاه آن که: خانم برومند! لطفا با حرامیان همکار نشو و همچنان در صفحه ی تاریخ و خاطراتمان "برومنـــــد" بمان.

کسانی که «حرف حساب» را با فیدخوان می گیرند لطفا نوشته های آن را با ایمیل به دیگران هم برسانند و یا از آن ها بخواهند از اینجـا مشترک شوند. با سپاس


1 comments:








ناشناس

گفت...

سلام عرفان جان واقعا زیبا بود نمی دونم چرا اینو خوندم اشک پر چشمام شد پسر
سیروس | Homepage | 09.24.09 - 2:38 pm | #

خیلی کوبنده بود!!
دست مریزاد عرفان جان
پاراگراف انتهایی معرکه بود

-----------------------------------

عرفان: لطف داری آداش عزیز. اطاعت امر شما و دوستان بود.

آداش خان | Homepage | 09.25.09 - 1:26 pm | #

خیلی عالی بود
Anonymous | 10.05.09 - 12:29 pm | #

kheyli ziba bood, manam ashkam daromad...hes kardam , vaghean az tah e del bood.
Amir | 10.06.09 - 3:54 am | #

خیلی خوب دوست داشتنی و عالی بود بااجازت گذاشتمش تو فیس بوکم.واقعابا تمام وجود حسش کردم
Elham | 10.06.09 - 7:00 pm | #




Blog Widget by LinkWithin